فاطمه زهرافاطمه زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

دختر نازم فاطمه زهرا

زیارت شیرین کربلا

    زیارت شیرین کربلا   خدایا شکرت که قسمت ما کردی بریم زیارت کربلا این اولین و شاید به عبارتی دومین سفر کربلای دختر ماهم بود. با اینکه هوا گرم بود اما خدا را شکر هیچ مشکلی پیش نیومد. مامانم دنبالمون بود و حسابی کمک حال ما. خدایا دوباره قسمتمون کن. اینجا شلمچه در راه رفتن به کربلا صبح زود بود که می خواستیم بریم دم مرز برای سوار شدن به اتوبوس ها این هم بین الحرمین اینجا خیمه گاه است.هتل ما با فاصله زیاد در پشت خیمه گاه بود و ما با ماشین میرفتیم. اینجا هم هتل ما در کربلا در این سفر باباجون روحانی کاروان بود.خدا را شکر دخترم خیلی آروم بود و اصلا اذیت ن...
18 تير 1392

توت

سلام امید مامان الان اردیبهشت ماهه و فصل توت بابای شما هم که عشق توت شام چهارشنبه بود که با پدر جون و خاله رفتیم توت بخوریم تا 3هم توی خیابونها بودیم. فرداشبش هم با عموها رفتیم. اینجا هم خیابان مرداویج هست .ساعت 4نیمه شب.20اردیبهشت. همه داشتند توت میتکوندند و شما من را بردی کنار گلها و مرتب می گفتی : گل گل گل ...
21 ارديبهشت 1392

تولد خاله

سلام عشق مامانی دیروز تولد خاله الهام بود. همگیمون  خونه مامان جونی بودیم.عمو مرتضی کیک خریده بود و خاله می خواست قبل بریدن کیک اون را بزاره جلوی شماکوچولوها تا بالذت بخورید. نازنین زهرا کوچولو با سر و صورت رفت توی کیک و همه جاش را پر کرد و میخورد. شما اما گوشه نشسته بودی و بهش نگاه میکردی! کلی از دست شماها خندیدیم. تازه آخر کار یه چنگال برداشتی و آروم آروم شروع کردی به خوردن قربون دختر ناز و با ادبم بشم من. ...
21 ارديبهشت 1392

واکسن هجده ماهگی

سلامممممممممم عشق مامانی دیروز واکسن داشتی و مامانی با کلی دلهره به همراه بابایی رفت تا واکسن هجده ماهگیت را بزنیم. خیلی دردت اومد دلم کباب شد بعد هم پای چپت درد داشت و مثل پیرزن ها دولادولا راه میرفتی . دیشب هم کمی تب کردی امما با خوردن استامینوفن بهتر شدی. مامان جونم امیدوارم هیچ وقت مریض نشی و همیشه سالم باشی.  خدارا شکر واکسن هات تمام شد و رفت تا هفت سالگی. دوست دارم عزیز دلم ...
19 ارديبهشت 1392

ارباب

سلامممم دختر عزیزم الان ساعت 6 صبح است و شما خوابیدید. دیشب ساعت یک بود که خواستیم بخوابیم و شما با تلاش زیاد برای خوابیدن مقاومت می کردی. آخر هم به گریه متوسل شدی و به زنون اشاره بهم فهموندی که هوس آب تنی کردی. خلاصه که هیچ ترفندی شما را منصرف نکرد و نیمه ی شب مجبورم کردی ببرمت حمام. قربونت برم ارباب زندگی من. ...
12 ارديبهشت 1392